ریگی به کفش دارد

#ضرب_المثل
#ریگی_به_کفش_دارد

در قدیم یکی از جاها برای پنهان کردن سلاح برای مواقع دفاع از خود و حمله به دشمن ساقه کفش بود. در ساقه پوتین یا چکمه شمشیر و خنجر و سنگ و ریگ می توان پنهان کرد که دیده نشود و موجب بدگمانی نشود ولی در موقع مقتضی از آن استفاده کرد.

و اما داستان این ضرب المثل:

روزی روزگاری در سرزمینی بسیار دور، مرد دانا، شجاع و جنگاوری به نام سنجر زندگی می کردو او همیشه قبل از جنگیدن خوب فکر می کرد.
روزی حاکم به او گفت: قرار است کاروانی از هدایای بسیار گران قیمت به نشانه ی پایان جنگ به کشورمان وارد شود. من به این کاروان اعتماد ندارم. چون سال ها با این کشور در جنگ بوده ایم. شاید آوردن هدایا حیله باشد و نقشه ی شومی در سر داشته باشند.
سنجر تا رسیدن کاروان هدایا خوب فکر کرد. او به سربازان سپرد که کسی را با شمشیر و نیزه و خنجر به قصر راه ندهند. اما تازه واردان هیچ اسلحه ای همراه خود نداشتند. کاروان پادشاه کشور همسایه بدون هیچ مشکلی وارد قصر حاکم شد.
درست وقتی که فرستاده ی پادشاه کشور همسایه، پشت در اتاق حاکم منتظر ایستاده بود تا نامه ی صلح و هدایا را با او تقدیم کند. سنجر از راه رسید. رو به آن ها کرد و گفت: حاکم سرزمین ما منتظر ورود شما مهمانان عزیز است؛ اما من به عنوان رئیس تشریفات از شما می خواهم که چکمه هایتان را قبل از ورود به اتاق حاکم درآورید.با شنیدن این حرف، افراد تازه وارد و سردسته ی آنان به همدیگر نگاهی انداختند. رنگ صورتشان سرخ سرخ شد. یکی از آن ها بهانه آورد: ولی قربان! این لباس رسمی ماست. ما نمی توانیم بدون آن به حضور حاکم برسیم
سنجر گفت: اما این قانون حاکم و قصر اوست. کسی نمی تواند آن را زیر پا بگذارد. حالا چکمه هایتان را درآورید.
آن چند نفر وقتی اصرار خود را بی فایده دیدند، ناگهان خم شدند و خنجرهای کوچک زهرآگین را از چکمه های خود بیرون آوردند. آن ها با سنجر درگیر شدند. سنجر که از قبل حیله ی آن ها را فهمیده بود و آمادگی جنگ را داشت، باشجاعت با آن ها جنگید و همه را دست بسته به ماموران کاخ تحویل داد.
حاکم به هوش و درایت سنجر آفرین گفت و به او هدیه داد.

از آن روز به بعد به افرادی که در ظاهر خطرناک نیستند ولی در سرشان پر از نقشه است می گویند: حتماً ریگی به کفشش دارد.

شتر را خواستند نعل کنند قورباغه هم پایش را بالا آورد

#ضرب_المثل
#شتر_را_خواستند_نعل_کنند_قورباغه_هم_پایش_را_بالا_آورد
 
کاربرد ضرب المثل: اندر احوال دخالت بیجا
بیشتر در مواقعی به کار می‌رود که فردی بدون آگاهی  و دیدن جوانب یک کار، خود را به میان می‌اندازد و به قول معروف می‌خواهد عرض‌اندامی کند.
 
خلاصه‌ای از آنچه مصطفی رحماندوست در کتاب ضرب‌المثل خود آورده است را در اینجامی‌آوریم.
 
داستان ضرب المثل:
روزی جمعیت زیادی معرکه گرفته بودند و دور هم جمع شده بودند. دیگرانی هم که از آنجا رد می‌شدند از روی کنجکاوی می‌رفتند تا ببینند چه خبر شده است.
از قرار شتربانی بود که می‌خواست به پای شترش نعل بکوبد. می‌گفت شترم بار مرا این طرف و آن طرف می‌برد و من زندگی‌ام را با بارکشی اوست که می‌گذرانم. می‌ترسم در این رفت و آمدها پایش آسیب ببیند و من بمانم و دردسرش.
 
دیگران به این حرف او خندیدند. هرکس چیزی می‌گفت: یکی می‌گفت: آخر چه کسی بر پای شترش نعل زده که تو می‌خواهی بکوبی. شتری که بدون نعل بار می‌برد، دیگر به نعل چه نیازی دارد. سری را که درد نمی‌کند را نباید دستمال بست.
 دیگری می‌گفت: سم شتر هم مثل اسب و الاغ است، نعل نداشته باشد زخمی می‌شود.
خلاصه که هرکس در آن جمع حرفی می‌زد اما مهم این حرف‌ها نبود.. مهم شتری بود که نمی‌خواست و طاقت نداشت که بر چهار پایش نعل و میخ آهنین بکوبند. از همین رو همه سنگینی‌اش را انداخته بود روی پاهایش و هیچ‌کس نمی‌توانست آن را بلند کند.
 
گفتگو میان جمعیت همین‌طور ادامه داشت که قورباغه‌ای که در آن نزدیکی‌ها زندگی می‌کرد هم به جمع اضافه شد. کمی منتظر ماند تا ببیند نتیجه چه می‌شود. سر آخر خود را به میان معرکه انداخت. بر کوهان شتر سوار شد و گفت: باباجان این شتر بیچاره فکر می‌کند، نعل‌کوبی درد دارد.
بیایید و بر پای من نعل بزنید تا ببیند که اصلا دردی هم ندارد. بعد پایش را بالا آورد و با این کار همه را به خنده انداخت.  
شتر که دید او خود را وارد معرکه کرده، تکانی به خود داد و قورباغه را بر زمین و جفتکی انداخت و از میان جمع فرار کرد.
از آن به بعد وقتی فرد آگاه و باتجربه‌ای خود از قبول کاری سرباز می‌زند، اما آدم نادانی که از گرفتاری آن کار خبر ندارد، برای انجامش داوطلب می‌شود، می‌گویند: «شتر را می‌خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بالا آورد.»

قصه حسین کرد شبستری تعریف کردن

#ضرب_المثل
#قصه_حسین_کرد_شبستری_تعریف_کردن

یکی از داستان های عامیانه بسیار مشهور زبان فارسی داستان "حسین کرد شبستری" است که متاسفانه نویسنده آن ناشناس است.

داستان کتاب همانگونه که از نامش مشخص می باشد در مورد پهلوانی خیالی بنام"حسین کرد" است، که درعهد صفویه زندگی میکرده و در ابتدا در خدمت یکی از پهلوانان به نام تبریز بوده ولی پس از اختلاف با همسر پهلوان به اصفهان میرود و جزو پهلوانان "شاه عباس اول"
می شود.

با وجود تمام نکات مثبتی که این داستان دارد، ولی ایراد اصلی کتاب این است که،  بیش از اندازه بلند است و سرشار از زیاده گویی های بیهوده می باشد.

در نتیجه خود نام کتاب به صورت یک مثل در زبان فارسی درآمده است، هر وقت کسی در یک گفتگو بیش از اندازه مطلبی را توضیح میدهد می گویند :"قصه حسین کرد شبستری " تعریف می کنی، که کنایه از پرحرفی و اطناب در کلام است.

ضرب المثل‌هایی که منشاء قرآنی دارند

🔵 ضرب المثل‌هایی که منشاء قرآنی دارند

1⃣ کبوتر با کبوتر باز با باز
      کند همجنس با همجنس پرواز
🔹آیه قرآنی:
"الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ و َالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ و َالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ؛ [نور/۲۶] زنهای ناپاک و زشتکار، شایسته مردان ناپاکند و همچنین مردان ناپاک، شایسته زنان ناپاکند. زنهای پاکدامن نیز، شایسته مردان پاکدامن، و مردان پاکدامن، شایسته زنان پاکدامنند".

2⃣ هر چه کنی به خود کنی
      گر همه خوب و بد کنی
🔹آیه قرآنی:
"إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا؛ [اسراء/7] اگر احسان وخوبی کنید، به خودتان خوبی کرده‌اید اگر
...

ادامه نوشته

ضرب المثل "سنگ کسی را به سینه زدن"

💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂          
🌺
#ضرب_المثل "سنگ کسی را به سینه زدن"

این عبارت که به صورت ضر ب المثل در آمده و عارف و عامی به آن استناد و تمثیل می کنند در مورد حمایت و جانبداری از کسی یا جمعیتی به کار می رود، فی المثل گفته می شود:" از کثرت پاکدلی و عطوفت سنگ هر ضعیفی را به سینه می زند و از هر ناتوانی هواداری می کند" یا به شکل دیگر:" چرا این همه سنگ فلانی را به سینه می زنی؟" که در هر دو صورت مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است که از طرف شخصی نسبت به شخص یا افراد و جمعیت های دیگر ابراز می شود.


این سنگ که در عبارت بالا مورد بحث است سنگ زور خانه است که بازوان سطبر و نیرومند می خواهد تا آن را چندین بار بالا بکشد و پایین بیاورد بدون آنکه ته سنگ با زمین تماس پیدا کند.

در قرون گذشته هر دسته از پهلوانان سنگ مخصوصی در زور خانه داشته اند و اگر پهلوانی سنگ دیگری را به سینه می زد . بالای سینه می کشید احتمال داشت که آن سنگ بر اثر بد دست بودن و بد قلقی کردن و ثقل و سنگینی فوق العاده به روی سینه آن پهلوان مغرور و کم تجربه سقوط کند و موجب جرح و صدمه و نا راحتی گردد لذا آن پهلوان را عقلای قوم از اینکار منع و موعظه می کردند که از باب احتیاط سنگ دیگری را به سینه نزند یعنی با سنگ نا شناخته و زیادتر از قدرت و زورمندی خود تمرین نکند و حدود و ثغور پهلوانی را ملحوظ و محفوظ دارد تا احیانا موجب خسران و انفعال نگردد.

این عبارت رفته رفته از گود زور خانه به کوی و برزن و خانه و کاشانه سرایت کرده درمیان عامه و به صورت ضرب المثل در آمد با این تفاوت که اصل قضیه مبتنی بر غرور و خود خواهی ولی در معنی و مفهوم مجازی مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است.

ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻫﻔﺖ ﺧﻂ‏

ﺭﻭﺍﯾﺘﯽ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺭﯾﺸﮥ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺍﺻﻄﻼﺡ ‏« ﻫﻔﺖ ﺧﻂ‏» ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ . ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ ﺁﺋﯿﻦ ﺷﺮﺍﺑﺨﻮﺍﺭﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ
ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻦ ﺩﯾﻦ ﻣﺒﯿﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ، ﺣﺮﺍﻡ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﻮﺷﯿﺪﻥ ﺷﺮﺍﺏ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﯿﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪ، ﻭﻟﯽ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺳﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻇﺮﯾﻒ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﺋﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﺥ ﮔﺎﻭ ﯾﺎ ﺑﺰﮐﻮﻫﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﭘﺎﯾﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﯾﺎ ﻣﯿﺰ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﯿﺪﻥ ﺷﺮﺍﺏِ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻃﻔﺮﻩ ﺑﺮﻭﺩ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻧﺪﮤ ﺟﺎﻡ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﺤﺘﻮﯾﺎﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻻﺟﺮﻋﻪ ﺳﺮﺑﮑﺸﺪ . ﺍﻣﺎ...

ادامه نوشته

ریشه نام های بعضی کوه های معروف ایران

🌍 ریشه نام های بعضی کوه های معروف ایران :

👈🏻 دماوند
دماوند يا دنباوند مركب از دو جزء دم به معناي دمه و بخار و پسوند آوند. به معناي داراي دمه و دود و بخار.

👈🏻 البرز
البرز در پهلوي،...

ادامه نوشته

تاریخچه شب یلدا در ایران باستان

تاریخچه شب یلدا در ایران باستان
شب یلدا (چله) بلندترین شب سال است که از دیرباز مورد توجه ایرانیان بوده است. دور هم جمع شدن از رسوم نیکی است که از آنان به‌ یادگار مانده است. شب یلدا یا همان شب چله درازترین شب سال، آخرین روز فصل پاییز و اولین شب فصل زمستان است. در این شب فاصله بین غروب خورشید تا طلوع خورشید در صبح اول دی ماه بیشترین طول شب را دارد، طولانی‌ترین شب سال به این معنا نیست که...

ادامه نوشته

یلدا

#یلدا

شب یلدا

این شب به زمان بین غروب آفتاب از 30 آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن می گیرند. این شب در نیم کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش تر و طول شب کوتاه تر می شود.

نام
واژهٔ یلدا ریشهٔ سریانی دارد و به معنای ولادت و تولد است. منظور از...

ادامه نوشته

ریشه‌شناسی واژه‌ها

📕📕ریشه‌شناسی واژه‌ها

📕 الکی:  الک ابزاری است که از سيم‌هاي باريک بافته مي‌شود، مانند غربال، ولي سوراخ‌هاي آن کوچکتر است. به همين جهت بيخته آن بسيار نرم است. سابقاً که الک سيمي معمول نبود و يا در مناطقي که الک سيمي نداشته اند، پارچه هاي بسيار نازک پنبه اي را مانند الک سيمي به چوب وصل مي کردند و آرد و ساير چيزهاي نرم را به منظور بيختن از آن عبور مي دادند. این نوع الک مانند سیمی آن داری دوام نبوده و پس ازمدتی از بین می رفت. بعدها با توجه به این عدم استحکام آن، نماد سستی و کم دوامی شد و واژه «الکی»شکل کنایه به خود گرفت.

 📕پاسخ:  پات(ضد- مقابل) + سخون یا سخن  = جواب سخن ،این واژه بعدها با کاهش واج در دو جز خود به صورت پاسخ درآمد.

📕کهربا: کاه+ ربا (بن مضارع ربودن)= رباینده کاه ، کهربا در حقیقت نوعی صمغ مترشح از درختان است که اگر به پارچه ابریشمی مالش داده شود خاصیت الکتریسته پیدا می کند و ذرات کاه و خرده های کاغذ را جذب می کند. بعد ها که ادیسون جریان برق را اختراع کرد این واژه در زبان عربی به الکتریسته اطلاق شد. جالب این جاست در برابر این کلمه فارسی که در زبان عربی رایج است کلمه عربی(برق) درزبان زبان فارسی به کار می رود.

📕زمهریر:  زم ( سرما) +  هریر( موجب )= موجب  و دلیل سرما -بادسرد

📕فردوس:از دو جزء ترکیب یافته است: Pairi ( پیرامون ) + ( Daeza) ( معنی انباشتن و دیوارکشیدن )=  درختکاری و گل کاری پیرامون ساختمان ، اصل این واژه که به صورت پردیس می باشد با معرب شدن به شکل فردوس در آمد و به زبان عربی راه یافت.

📕پیژامه: پای + جامه = جامه ی پا ، این واژه از زبان فارسی وارد هندوستان شد و از آنجا به زبان انگلیسی راه یافت سپس با تغییر شکل  به صورت پیژامه به کشور مقصد بازگشت.

📕شلوار : شل (ران ) + وار (پسوند شباهت) = جامه ای که شبیه ران است.

📕آدینه : این واژه در ایران باستان: ati-ayanaka  بوده است که به معنای به سویی رفتن، به سویی حرکت کردن، جمع شدن، اجتماع کردن می باشد. در عربی هم روز جمعه معنای روز جماعت و روز گردهمایی را می‌دهد.

📕آفرین : afri( افسون، دعای خیر) +   vana:( آرزو، خواست)
* ریشه لغت آفرین از fri به معنی توجه کردن و خشنود کردن می‌آید. لغت نفرین همان (نه +آفرین) است.

📕منابع:
👈 تاریخ زبان فارسی، دکتر مهری باقری، انتشارات قطره، چ نهم، ۱۳۸۳.
👈فرهنگ معین، محمد معین، انتشارات امیرکبیر، چ نهم، ۱۳۷۵

نکته های درباره ی ضرب المثل ها

#نکته های درباره ی ضرب المثل ها
#میان پیغمبران جرجیس را انتخاب کرد

- روایت اول

مورد استفاده و استناد عبارت مثلی بالا هنگامی است که مخاطب در انتخاب مطلوبش
بی سلیقگی نشان دهد و آنچه را که کم فایده و بی مایه تر باشد بر سر اشیا مرجح شمارد. اما ریشۀ این عبارت:
جرجیس نام پیغمبری است از اهل فلسطین که پس از حضرت عیسی بن مریم به پیغمبری مبعوث گردیده است. بعضی وی را از حواریون می دانند ولی میرخواند وی را از شاگردان حواریون نوشته است و برخی نیز گویند که وی خلیفه داود بوده است.
جرجیس چندان مال داشت که محاسب و هم از ضبط حساب آن به عجز اعتراف می کرد. در سرزمین موصل به دست حاکم جباری به نام داذیانه گرفتار شد. چون بت و صنم داذیانه به نام افلون را سجده نکرد به انواع عقوبتها او را می کشتند اما به فرمان الهی زنده می شد تا آنکه عذابی در رسید و همۀ کافران را از میان برداشت.
عطار می نویسد:"او را زنده در آتش انداختند، گوشتهایش را با شانۀ آهنین تکه تکه کردند و چرخی را که تیغهای آهنین به آن نصب کرده بودند از روی بدنش گذراندند اما با آنکه سه بار او را کشتند هر سه بار زنده شد و سرانجام هم نمرد تا آنکه دشمنانش به آتشی که از آسمان فرستاده شد هلاک شدند."
اما جرجیس را چرا ضرب المثل قرار داده اند از آن جهت است که در میان چند هزار پیامبر مرسل و غیرمرسل که برای هدایت و ارشاد افراد بشر مبعوث گردیده اند گویا تنها جرجیس پیغمبر صورتی مجدر و نازیبا داشت. جرجیس آبله رو بود و یک سالک بزرگ بر پیشانی- و به قولی بر روی بینی- داشت که به نازیبایی سیمایش می افزود.
با توجه به این علائم و امارات، اگر کسی در میان خواسته های گوناگون خود به انتخاب نامطلوبی مادون سایر خواسته ها مبادرت ورزد به مثابۀ مومنی است که در میان یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر به انتخاب جرجیس اقدام کند و او را به رسالت و رهبری برگزیند.

مطلب برگرفته از: کانال ضرب المثل ( داستانها و ریشه ها )

.

.

 

ادامه نوشته

ریشه شناسی واژه اسلیمی ممال اسلامی

#ریشه شناسی واژه اسلیمی ممال اسلامی

اِسلیمی نقش تزیینی به شکل گیاه با ساقه‌های مارپیچی است که ابتدا و انتهای آن مشخص نیست.

اسلیمی گونه‌ای از نقش و نگار است شامل خط‌های پیچیده و منحنی‌ها و قوس‌های دورانی مختلف که در تزئینات و کتیبه ها و بعضی دیگر از کارهای نقاشی ترسیم می‌کنند. اسلیمی گاهی به صورت نقش اصلی و زمانی همراه با دیگر طرحها، در معماری٬ کتاب‌آرایی و هنرهای صناعی به‌کار رفته‌است.

عبارت اسلیمی منسوب به اِسْلیم، شکل دیگری از واژهٔ اسلام است و به این جهت گاهی آن را اسلامی نیز خوانده‌اند.
 اسلیمی یکی از هفت نقش اصلی در نگارگری سنتی ایران است. اسلیمی نمودار تجریدی «درخت زندگی» و یا صورت عام درخت به ویژه درخت تاک است که با گردش‌ها و پیچش‌های پی در پی و هماهنگ شاخه‌های آراسته به برگ ها و نیم برگ‌ها و گره‌ های آن از پایه‌ای که بند اسلیمی خوانده می‌شود، می‌روید و با نظمی خاص و شکلی چشم‌نواز که میان اجزاء آن وجود دارد، طرحی ویژه از درخت را ارائه می‌دهد.
 تمام منحنی‌های اسلیمی جهتی به درون و جهتی به بیرون دارند که جزء ذات اسلیمی است که این گرایش به بی‌نهایت دارد و نشانی از جاودانگی در اسلیمی به شمار می‌رود.
 اسلیمی طرحی است متشکل از قوس‌های دورانی زیبا که با چنگ‌ها، ماهیچه‌ها، سرچنگ‌ها، گره‌ها و انشعاب‌های مناسب کامل می‌شود و زیبایی و شکوه خاصی را دربر می‌گیرد.

برخی از پژوهشگران، ریشهٔ این طرح را برگرفته از نقش «درخت زندگی» که در هنر ایران سابقهٔ کهن دارد، می‌پندارند.
 اما در هر حال اسلیمی نامی جدید است برای طرحی کهن که با شیوه‌های گوناگون و تنوع بسیار از روزگار باستان تاکنون کاربردی گسترده در هنرهای تزیینی ایران بویژه نگارگری ایرانی دارد.

باستان‌شناسان و پژوهشگران غربی به هنگام بررسی هنر اسلامی، چون با نقش اسلیمی نخستین بار در سرزمینهای غربی اسلامی چون فلسطین روبه‌رو شدند، این نقوش را عربی پنداشته، آن را «اربسک = عربانه» خواندند. در حالی که پس از مدتی دریافتند که این طرح‌ها هیچ گونه ارتباطی با عرب نداشته، و سرچشمه گرفته از هنر دیگر ملل و از همه بیشتر متأثر از هنر ساسانی، هلنی و بیزانس است اما به هر حال، اسلیمی نقوشی است که در دوره اسلامی به کمال رسیده‌است.
طرحی که امروز به نام اسلیمی در هنر ایران شناخته می‌شود، طرحی تجریدی و انتزاعی (دور از طبیعت) و تکامل یافته از نقش مایه‌هایی است که در چند هزار سال کاربرد، دگرگونیهای بسیار به خود دیده، تا به صورت کنونی درآمده‌است.