شرحی بر بیتی  از حافظ از دکتر نادر ابراهیمیان

شرحی بر بیتی  از حافظ از دکتر نادر ابراهیمیان
بخش اول:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
این بیت خواجه  بحث انگیزترین بیت خواجه بوده که محل بحث وجدال شارحان بسیاری از آغاز تا به امروز  بوده است و تفسیر و شرح های بسیاری بر آن نوشته شده و بنا بر گفته ی دکتر ابراهیم  قیصری در حدود پنجاه مقاله در این باره نگاشته شده است. و به قول دکتر محمود فتوحی  جنجالی ترین بیت حافط است. و بسیاری ازاین  نطرات را سعید نیاز کرمانی در کتاب" پیرماگفت..."( چاپ نشر پاژنگ سال ۱۳۷۰) تدوین کرده است

اولین بحث در باره این بیت از حدود ۴۰ سال پس از مرگ خواجه آغاز می شود. این بیت به دو صورت خوانده می شود که یک صورت با لحنی جدی است و در صورت دوم قرائت این بیت تا حدودی معنا و لحن شیطنت آمیز می شود. مشکل این بیت از این جا شروع می شود که سرانجام  آیا حافظ قائل به این است که بر قلم آفرینش خطا رفته است یا نه؟( دکتر محمود فتوحی)
آذری توسی در کتاب" جواهر الاسرار" که ۴۸ سال پس از مرگ خواجه نوشته شده  می گوید: بیشتر بحث در باره ی ضمیر( ش) در مصراع دوم در واژه ی " خطاپوشش" است. در اینجا سوال این است که خطاپوش چه کسی؟ خطاپوشی خدا یا خطا پوشی شیخ ‌
آذری توسی می افراید: اگر خطاپوشی را به خدا نسبت دهیم دشواری برطرف می شود.
عبدالرحمن لاهوری با اشاره به دشمنی عماد فقیه با حافظ و شکایت خواجه به نزد مولانا زین الدین در این باره که عماد فتنه و فساد برپاکرده ...مولانازین الدین فرمود که این چه عبارت است، بر قلم صنع خطا نرفت. خواجه را مضمون این سوال و جواب خوش آمد و فرمود: که پیرما گفت خطا بر قلم صنع نرفت.
مصراع ثانی به طریق دعا ایراد نموده خواجه می گوید: که آفرین بر نظر پاک خطاپوش پیر ما باد که خطای اصل عماد را دیده و دانسته ، پوشید
احمد کسروی: وی بیت فوق را ایراد و زبان درازی حافظ به درگاه خداوند توصیف می کند ... کسروی به کلی حافظ را طرد می کند  و می گوید: حافظ فیلسوف بوده ؛ فلیسوف ها نواقص هستی را اظهار می کند.
البته به این نظر کسروی انتقاد وارد است زیرا حافظ از حکما وفلاسفه نیست و هیچگاه خواجه به درگاه هستی اعتراض نکرده است:
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم وبیش
که من این مسئله بی چون وچرا می بینم
عبدالعلی دستغیب:" حافظ از کمند کیش داری و کلام رایج کسانی که خواستند تضاد جهان و وجود بدی را در جهان انکار کنند بیرون جسته است. او از مسئله ی وجود بدی در جهان حیران است... سهم دانا همه خون جگر است. حافظ در برابر راز عظیم جهان آفرینش ایستاده است:
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین هم زخم نهان هست مجال آه نیست
این حرف از منتقد برجسته مانند استاد دستغیب بعید است چرا که ایشان از روزنه ی بدبینانه ای به شعر خواجه توجه می کند و از شعرهای عرفانی حافظ چشم فرو می ببند . ابتدا در انتساب به حافظ تردید می کند و آنگاه بر این فکر است که در صورت درستی آن باز شعر فوق تایید کننده ی نظرش می باشد.
امام خمینی: امام خمینی ابتدا با دوگانه خواندن نظر و نگرش انسان عارف به ممکن ( الف: نظر به نقصان ذاتی خود و جمیع ممکنات. ب: نظر به کمال واجب و سعه ی رحمت الهی) می گوید:" پس انسان همیشه باید بین این دو نظر متردد باشد نه نظر از نقص خود و تقصیر قصور از قیام به عبودیت ببندد و نه نظر از سعه ی رحمت و احاطه ی عنایت و شمول نعمت و الطاف حق جلاله بپوشد"
سپس با اشاره به بیت حافظ می نویسد:" قول پیر راجع به مقام( سعه و شمول رحمت الهی بر جمیع ممکنات) و قول خود( حافظ) راجع به مقام است پس در این نظر، خوف، خجلت و سرافکندگی انسان را فرا گیرد."( چهل حدیث، ص ۲۲۲ )
استاد خرمشاهی در باره ی این بیت یکی از دقیق ترین شرح و نظر را مطرح کرده که تا حدودی زیادی به معنای بیت نزدیک است:" پیر و استاد طریقت حافظ بر این بوده که شر در آفرینش نیست و یا اگر در آفرینش هست از خداوند صادر نشده است یا اگر صادر شده به خطا نبوده بلکه مانند خیر از علم و اراده ی الهی نشات گرفته است...مصراع دوم که اوج هنرمندی حافظ را نشان می دهد به ایهام مصراع اول دامن می زند ... محتمل دو معنی است:۱- با لحن جدی و آن این که آفرین بر نظر حقیقت نگر و ژرف بین پیر ما که راه حل و توجیه درستی برای مسئله ی شر یافته بود و خطای سطحی نگران و عیب بینان و سست اعتقادان را برطرف می کرد.خطاپوش در شعر حافظ دو بار به کار رفته. یکی صفت خداست( خوش عطا و خطاپوش خدایی دارد) به معنی اغماض کننده و بخشایشگر و دیگر به معنای زائل کننده( آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار) پیداست ابر رحمت خطا را می شوید و می برد. اساس ایهام این بیت بر کلمه ی خطاپوش که به تساوی محتمل هردوی این معناهاست استوار است۲- با لحن طنز و شیطنتی که در شعر حافظ نمونه فراوان دارد. با این حساب پیر ما اصولا اهل مسامحه و گذشت و آسان گیری بوده و چندان که باید در این امر- یعنی وجود یا عدم خطا

حافظ قضا و قدر

🌸🌿

#حافظ_قضاوقدر
 

فلک، تقدیر، حکم ازلی، قضا و قدر در شعر حافظ بسامد بالایی دارد. همین امر بسیاری را بر آن داشته است تا به این نتیجه برسند که حافظ برای انسان قدرتی و اختیاری را باور نداشته و سر تسلیم در برابر تقدیر فرود آورده و تدبیر به شمشیر و تقدیر سپرده است. فلک و روزگار و چرخ و سرنوشت در فرهنگ ما جایی مهم دارد: پناهی برای گریز از مسؤولیت.
زبان و ادبیات ما پر است از واژ‌گان و ترکیب‌ها و شعرها و داستان‌ها در زمینه‌ی وانهادن کار و انداختن بار بر دوش روزگار.
در آن زمانه‌ی جهل و جادو ، نفرین و نفرت، دشنام و دشمنی، قدری بازی و جبری‌گری، اما ...

ادامه نوشته

داستان خاکسپاری حافظ

"داستان خاکسپاری حافظ" چرا به حافظ لسان الغیب میگویند؟

ادوارد براون شرق شناس نامی که سفرهای زیادی به ایران داشته مینویسد؛
در روزی که حافظ در میگذرد،برخی از مردم کوچه و بازار(ارازل و اوباش)به فتوای مفتی شهر شیراز به خیابان میریزند و مانع دفن جسد حافظ در مصلی شهر میشوند،
به این دلیل که او شراب خوار و بی دین بوده و نباید در این محل دفن شود،
فرهیختگان و اندیشمندان شهر با این کار به مخالفت بر میخیزند،
بعد از بگو مگوی و جر و بحث زیاد،یک نفر از آن میان پیشنهاد میدهد که کتاب او را بیاورند و از آن فال بگیرند،هر چه آمد بدان عمل کنند،
کتاب شعر را به کودکی میدهند،او آن را باز میکند و این غزل نمایان میشود؛

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت...

همه از این شعر حیرت زده میشوند
و سرها را بزیر می افکنند،
بالاخره دفن صورت می پذیرد و از آن زمان
حافظ "لسان الغیب" نامیده شد.